
کافه چی..کنیاک بیاور سر میزم..
با همان سیگار همیشگی..می خواهم "خاطره"
دود کنم و "درد" بکشم..
کافه چی هر چه سرم آمد سر میزم نیا...
تنها اگر "خاکستر" شدم مرا از روی زمین پاک کن
و وجودم را توی پاکت سیگاری بریز و
بگذار روی میزت تا هر رهگذری رد شد
مرا ببیند..فقط روی پاکت بنویس..
فقط عاشق بود
نظرات شما عزیزان:
دو شنبه 1 مهر 1392
15:4
|- پســرڪے بـــے هـ وــیـتـے
-|